با داداشم کنار عابر بانک وایساده بودیم که یه گدایی اومد ! منم دست کردم جیبم بهش پول دادم ، گرفت رفت جلوی داداشم که کمکش کنه ! داداشم برگشته میگه : من با اون آقام ، حسابم کرده !!! ***
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم ، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم : الو ، مامان خوبه ؟ مامانم هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین ؟ خانواده خوبن ؟ ببخشید بجا نیاوردم … ***
نشسته بودم یهو مامانم از آشپزخونه اومد بی مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که : میدونستی فلفل لاغر میکنه و ضد سرطانه ؟ بعد نشست دو ساعت از خاطرات گذشتش و غذاهای خوشمزه و پر فلفل عمه اش حرف زد … آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته ، ریخته تو شام !!! ینی همچین مامان توجیه کننده ای دارم من ! ***
به داییم میگم : دایی روزه نمیگیری ؟ میگه : من پارسال یه روز روزه گرفتم هنوز گشنمه !
نظرات شما عزیزان:
|